این مقاله بخشی از کتاب کارآفرینی برای جوانان جناب حاج حسن آقاجانی است.
جهت دانلود متن کامل کتاب به این لینک مراجعه فرمایید.
صرفه جویی در تولید و اشتغال
در مدیریـت تولیـد و اشـتغال، صرفه جویی نقش مهمی دارد. یک اشـتغال کوچک یا بـزرگ، وقتـی نتیجه میدهد که در همه زمینهها «صرفهجویی» شـود. صرفهجویی یعنی پیـدا کـردن روشهای نوآورانه برای اسـتفاده بهتر از منابع محـدود. اگر مدیر یا کارمندی بتوانـد بـا خلاقیـت خـود، صرفـهجویی کند، در واقع، شـرکت و سـازمان را بـه موفقیت میرساند.
سخن امیر مؤمنان علی(ع) جالب است که فرمودهاند:
«هرگاه خداوند، خیر بندهای را بخواهد به او صرفهجویی و حُسـن تدبیر عطا میکند و از بیتدبیری و اسراف، دورش میسازد».
بعضـی، صرفـه جویی را به معنای کم مصرف کـردن میدانند اما اقتصاد دانان دربارۀ نحوه مصرف به این نکته توجه میکنند که مراد از صرفه جویی، کم مصرف کردن نیست، بلکه به اندازه نیاز و بدون اسراف، مصرف کردن است.
مدیـر خـوب میتوانـد یک تـا پنج درصد هزینهها را با صرفهجویـی پایین بیاورد. این کار را میتوانـد به کمک مـوارد ذیل انجام دهد:
۱٫ صرفه جویی در هزینههای جاری؛ مثلاً بازیابی آب، تفکیک زبالهها و امثال اینها؛
۲٫ به کارگیری نیروهای ماهر؛
۳٫ آموزش نیروها و کارکنان؛
۴٫ مدرن کردن ابزارها و ماشینآلات؛
۵٫ تفکیک زبالهها و فروش آنها؛ (ما در کارخانه خودمان از راه همین تفکیک زباله، درآمد قابل توجهی داریم.)
جهت مطالعه کامل متن کتاب کارآفرینی برای جوانان روی این لینک ضربه بزنید.
خاطره سفر شیراز
روزی با هواپیما به شیراز میرفتم. با مسافری که کنارم نشسته بود، سلام و احوال پرسی کردم و با او آشـنا شـدم.
پرسیدم: شغل شما چیست؟ گفت: رشته مدیریت هتلداری خواندهام و اکنون مدیر هتلی در شـیراز هسـتم. او داسـتان زندگیاش را اینگونه شرح داد:
قبـلا در آمریـکا هتـلداری کردهام و به خاطر مـادرم آن جا را رها کردم و به ایران آمدم. برای پیدا کردن کار در رشـتۀ خودم به مشـکل برخوردم، تا این که در شـیراز با صاحب هتلـی صحبـت کـردم و به او گفتم که من میتوانم این هتل را به وضع بهتری برسـانم. بـرای اطمینـان دادن بـه او گفتـم که تا چندین ماه حقوق هـم نمیخواهم و رایگان کار میکنم. او پذیرفت و من با خوشحالی مشغول شدم. مبنای کارم را بر «صرفه جویی» گذاشـتم؛ یعنی بررسـی کردم تا ببینم از چه راههایی میتوان، هزینهها را کمتر کرد.
صرفه جویی در هتل
بـه تاسیسـات فنـی و شـیرآلات دقـت کـردم و پـی بـردم که بسـیاری ازشـیرها، چکّه میکنند، دستور دادم تعمیر کنند و جلوی هدر رفتن آب را در هر کجا که بود گرفتند.
تماسهای شخصی کارکنان را با تلفنهای هتل بسیار محدود کردم. به کارکنان گفتم: غذاهای خوبِ نیمخورده و البته دستنخورده را دور نریزند و خودمان که از کارکنان این هتل هسـتیم از همین غذاها اسـتفاده کنیم و دسـت به غذاهای تازه نزنیم. خودم هـم از همـان غذاهای موجود مصـرف میکردم. لامپهای پرمصرف ر اهم تبدیل بهکم مصرف کردم. پـس از سـه مـاه یـک گـزارش کار به صاحب هتل دادم. خیلی خوشحال شـد، درآمدِ هتـل از راه صرفـه جویی بیشـتر شـده بود، من توانسـتم از راه همیـن درآمدها، هتل را بازسـازی کنم و آن را از سـه سـتاره به چهار سـتاره برسـانم. پس از چند سـال، اعتماد مالک هتل به من بیشـتر شـد و توسـعه فراوانی در هتل و خرید هتلهای دیگر داشـتیم و تعداد هتلهای ما در شـیراز و شـهرهای دیگر اضافه شـد.
بیگمـان ایـن همـه خیـر و برکـت از راه صرفـهجویـی، نصیـب این فرد شـد که امروز سـهامدار هتلهـای خـوب و زیادی در ایران اسـت.